باشخصیت های دیندار یا دیندارهای با شخصیت!
آدم باشخصیتی که از دین خوشش نمیآید حتماً برایش سوءتفاهم شده!
بیایید با «فکر» هدف عالی انتخاب کنیم، نه با موعظه.
روضۀ امام حسین(ع) ما را متفکر بار میآورد.
هیچوقت فکرها مثل محرم باز نیست و مردم اینقدر عمیق نمیتوانند فکر کنند.
بعضیها بهگونهای زندگی میکنند که «هدف» در زندگی آنها زیاد مطرح نیست و سرگرمیهای موقت، دائماً آنها را تحت تأثیر قرار میدهند.
اینطور آدمها اساساً نمیتوانند زندگی کنند.
اهل انتخاب هدفهای بلند و اهل تفکر دربارۀ هدف و اهل ارزیابی اهداف خودشان باید بار بیایند. چنین آدمهای با شخصیتی میتوانند دین را بپسندند و دین برای آنها راهنمای خوبی خواهد بود.
انسان برای دینداری خوب، قبلاً باید ویژگیهای شخصیتی مناسبی داشته باشد؛ مثل حیا و عاطفۀ انسانی.
نهتنها صرفاً آدمهای باشخصیت دیندار حقیقی میشوند، بلکه آدمی که دیندار میشود به سرعت انسان باشخصیتی میشود.
بعضیها سطحینگری میکنند و میگویند: «ما یک آدم بیشخصیت را دیدیم که دیندار شد! و بعدش هم دیدیم که یک آدم دیندار، باشخصیت نشد!» این مشکل موجب میشود که سخن ما را نپذیرند. البته پاسخش ساده است و آن اینکه؛ «آدم باشخصیت، دیندار حقیقی میشود و آدمی که دیندار حقیقی است، خیلی آدم باشخصیتی خواهد شد.» دین انسان را فکور و حسابگر و منضبط بار میآورد و او را به موجودی دقیق تبدیل میکند. کسی که دقیق نشد، معلوم میشود که دینداری حقیقی ندارد.
فرق مهم بین انسان دیندار و بیدین در شخصیت اوست؛ نه صرفاً در اعتقادات و عبادات!
بیشخصیتها نمیتوانند دیندار شوند، و دینداران خیلی باشخصیت میشوند.
آدمهای باشخصیت به دین علاقه پیدا میکنند.
اما باشخصیت شدن به چیست؟ آدم باشخصیت چه ویژگیهایی دارد؟
اجمالاً آدم باشخصیت یعنی آدمِ حسابشده، آدمی که برای رفتارهایش برنامه دارد، اهل هدفگذاری است و دربارۀ هدفش فکر میکند، آدم مستقلی است و اسیر نظر دیگران نیست.
آدم باشخصیتی که از دین خوشش نمیآید حتماً برایش سوء تفاهم شده! دین یک مقولۀ روشنفکری است؛ مقولۀ عوامی نیست.
دین نیاز به هوشمندی دارد. کسی که سطحینگر باشد و برّهوار وارد دین شود، دین را ضایع خواهد کرد، اصلاً خطرناک است که چنین افرادی بیایند و دینداری کنند. چون این افراد میآیند و دین را تحریف میکنند و به میل خودشان تغییر میدهند.
خدایی که میفرماید «اگر صدقه بدهید، اینقدر ثواب دارد…» آیا برای این خدا مهم نیست که شما فقر را ریشهکن کنید؟! و شما میدانید که ریشهکنی فقر مربوط به عرصۀ سیاست است. دینی که بگوید «به یک فقیر کمک کن، اما فقر را ریشهکن نکن!» واقعاً دین مُعوجی است؛ دینی که میگوید «صدقه بده» ولی نمیگوید «مرگ بر استکبار» بگو، استکباری که در همۀ عالم فقیر تولید میکند. قطعاً دین اینقدر احمقانه با ما صحبت نکرده است، بلکه بعضیها با حماقت خودشان دین را اینگونه تفسیر میکنند.
دین آدم را فکور و عمیق بار میآورد.
هدفگرا بودن، باعث رشد عاطفه و صفای دل میشود.
همۀ اهداف میانی ما باید پیوند مستقیم و روشنی با هدف غایی ما داشته باشند.
کسی که بگوید: «هم باید هدفم خدا باشد و هم به زندگیام برسم»، هنوز هدف خود را نشناخته.
اگر کسی هدفش خدا باشد، این هدف تمام جزئیات زندگی او را دربرمیگیرد… .. .
.